“
لازاروس تعریف لغوی استرس را به صورت زیر بیان کردهاست: استرس به طبقه وسیعی از مشکلات اشاره دارد که دلیل متمایز نشدن آن از دیگر مشکلات این است که با هر نوع تقاضایی که نظام را تحت فشار قرار میدهد، از نظام فیزیولوژیکی گرفته تا نظام اجتماعی یا نظام روانشناختی و پاسخ آن نظام سروکار دارد(لازاروس، ۱۹۷۱) او در ادامه میگوید که واکنش شخص بستگی به این دارد که وی چگونه اهمیت یک رویداد آسیب زا، تهدید کننده یا چالش انگیز را آگاهانه یا ناآگاهانه تفسیر و ارزیابی می کند(نقل از تروج و پاول؛ ترجمه توزنده جانی و کمال پور، ۱۳۸۶).
به طور کلی، استرس حاصل نیاز ما به سازگاری فیزیکی، ذهنی و احساسی در مقابل یک تغییر است(پایفر، نقل از افروز و نقیبی راد، ۱۳۸۳)، فشار عصبی[۷۲] درافراد عارضه ای است که سلامت جسمی و فکری فرد را به مخاطره می اندازد. فشار عصبی زمانی به وجود میآید که بدن بیشتر از حد معمول از توانایی هایش استفاده میکند( هندل، نقل از موسایی، ۱۳۸۹)
استرس حالتی است که قطعا یا احتمالا سبب آشفتگی کارکردهای روانشناختی یا فیزیولوژیک بهنجار فرد می شود. طی سال های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ والتر کنون[۷۳] اولین مطالعه جامع و منظمی را در زمینه ارتباط استرس با بیماری ها انجام داد. او نشان داد که تحریک دستگاه عصبی خودمختار[۷۴] به ویژه دستگاه سمپاتیک[۷۵]، ارگانیسم را برای پاسخ ستیز یا گریز، آماده میکند، به این ترتیب که این پاسخ با افزایش فشار خون، تاکسی کاردی[۷۶] و افزایش برون ده قلب مشخص میگردد. این پاسخ برای حیوانی که قصد فراراز خطر یا مقابله با آن را دارد مفید است؛ ولی هیچکدام از این پاسخ ها برای انسان متمدن ضروری نیست و به همین دلیل استرس باعث بروز بیماری می شود( مثلا یک اختلال قلبی ـ عروقی ایجاد میکند). در روانشناسی فشار روانی عبارت است از پاسخ شخص به عوامل فشارآور و شرایط و وقایع تهدیدکننده ای که توان کنارآمدن او را محدود میکنند. برای آنکه درک درستی از فشار روانی حاصل شود می بایست منشأ آن بررسی گردد. منشا فشار روانی میتواند عامل شخصیتی، عوامل محیطی، عوامل اجتماعی و فرهنگی باشد (سانتراک[۷۷]، ۲۰۰۳؛ ترجمه فیروز بخت، ۱۳۸۴)
هولمز[۷۸] (۱۹۷۱) استرس را واقعه محرکی که لازم است فرد با آن سازگار شود، تعریف میکند. بنابرین، استرس به عنوان یک محرک، هر موقعیتی که درخواستهای غیرمعمول و فوق العاده داشته و نیازمند تغییر در الگوی زندگی جاری فرد است را شامل می شود (هولمز و راهه[۷۹]، ۱۹۶۷).
طبق نظر سلیه[۸۰] فیزیولوژیست، الگوی نامتمایز فعالیت فیزیولووژیکی ذاتاً ناگوار است، زیرا تند شدن ضربان قلب، تند شدن تنفس و افزایش تنش عضلانی کارکرد تعادل حیاتی را مختل میسازد. طبق نظر سلیه، هرگاه شخص برای مدت نسبتاً طولانی انگیختگی فیزیولوژیکی را تجربه کند (مثل بیماری تب دار) بدن دچار استرس می شود. پژوهشگران دیگر میگویند، واکنش استرس نه تنها تغییرات فیزیولوژیکی، بلکه اختلال واکنش های رفتاری- حرکتی (مثل لرزش دست، اختلال های گفتاری)، آشفتگی هیجانی (مثل اضطراب) و بدکاری شناختی (مثل اختلال حافظه) را نیز شامل میگردد (لازاروس[۸۱]، ۱۹۶۶؛ نقل از سید محمدی ، ۱۳۸۷ ).
استپتوی[۸۲](۱۹۹۷) استرس را این گونه تعریف کردهاست: هنگامی که الزامات مربوط به یک فعالیت فراتر از تواناییهای فردی و اجتماعی افراد است، پاسخ هایی ارائه میشوند که به آن استرس میگویند.
۲-۴-۲-۲-اثرات استرس (آیزنک، ۲۰۰۰؛ نقل از خدایاری فرد و پرند، ۱۳۸۵).
نقش استرس های روانی اجتماعی، همواره به عنوان یکی از مهم ترین عوامل پیدایش و شکل گیری بیماری های مختلف جسمانی و روانی و مرگ و میر افراد مطرح بوده است. در این زمینه، می توان به ارتباط رویدادهای تنش زا با ناراحتی های قلبی، پوستی، دستگاه ایمنی و بیماری هایی همچون زخم معده و سرطان اشاره داشت. روشن است که استرس بر عملکرد تحصیلی، اجتماعی و شغلی، رضایت شخصی و از همه مهم تر، سلامت روانی تأثیر نامطلوب خواهد داشت. از آنجا که بسیاری از تأثیرهای استرس فیزیولوژیکی است، جزء اختلال های زیست روانشناسی به شمار میآید. مهم ترین تأثیرهای ناشی از استرس را می توان به چهار نوع تقسیم کرد: هیجانی، فیزیولوژیکی، شناختی و رفتاری.
تأثیرهای هیجانی: احساس اضطراب و افسردگی، افزایش تنش های جسمانی، افزایش تنش های روان شناختی، از تأثیرهای هیجانی استرس بر انسان محسوب میشوند.
تأثیرهای فیزیولوژیکی: ترشح آدرنالین و نورآدرنالین، اختلا ل در کارکرد دستگاه گوارش، افزایش ضربان قلب، اختلال در تنفس و انقباض رگ های خونی، از مهمترین تأثیرهای فیزیولوژیکی استرس به شمار میآیند.
تأثیرهای شناختی: کاهش تمرکز و توجه، کاهش ظرفیت حافظه کوتاه مدت و افزایش پریشانی و حواس پرتی، از مهم ترین تأثیرهای شناختی استرس محسوب میشوند.
تأثیرهای رفتاری: افزایش گریز از کار و فعالیت، اختلال در الگوی خواب، کاهش کارکردهای تحصیلی، شغلی و اجتماعی، از تأثیرهای رفتاری استرس به شمار میآیند.
سلیه (۱۹۵۰) بیان میکند که عوامل تنش زا میتواند موجب بروز پاسخ های جسمانی مختلف مانند افزایش فشار خون، آسیب دیدن بافت عضله، نازایی، توقف رشد، بازداری جنسی و بازداری دستگاه های ایمنی بدن شوند. افزایش فشار خون میتواند موجب بروز حمله قلبی و سکته مغزی شود. بازداری دستگاه ایمنی فرد را مستعد ابتلا به انواع عفونت ها و حتی سرطان میکند( استویوا و کارلسون[۸۳]، ۱۹۹۳). سلیه معتقد است که عوامل تنش زا ممکن است به پاسخ های روانی متعدد مانند اضطراب، افسردگی، نومیدی، بی قراری و احساس ناتوانی عمومی در سازش یافتگی با محیط منجر شود. در بسیاری از پژوهش ها مواردی از قبیل زخم معده، دیابت، آسم، اختلال های پوستی، بی خوابی، سندرم روده تحریک پذیر، اضطراب، بیماری های کرونر قلبی، میگرن، سردردهای عصبی، تبخال های عفونی و ویروسی، عفو نت های ادراری، تومور، فراموشی، هراس، افزایش کلسترول خون، تندخویی و ریزش مو از جمله بیماری های ناشی از استرس تلقی شده اند( دی یانگ[۸۴]، ۱۹۹۴).
۳-۴-۲-۲- عوامل مؤثر در بروز استرس
در زندگی امروزی بیش از هر زمان دیگر شاهد بروز استرس و عوارض ناشی از آن هستیم. همه ما کم و بیش به طور خواسته یا ناخواسته در طو ل زندگی خود با استرس های روانی متعددی مواجه شده یا میشویم. استرس در هر سن، رنگی خاص به خود میگیرد. تقریباً بیشتر مردم بر این گمان اند که مفهوم استرس را می دانند، ولی عده نسبتاً معدودی از آن درک صحیحی دارند و از آثار آن در بدن و راه های کنترل آن آگاهند.
“