مدل مشارکتی در یاددهی و یادگیری
مدل مشارکتی در یاددهی براساس محورهای زیر تأکید دارد:
ایجاد کننده، یک مدل ذهنی نو برای هر موقعیت جدید به جای یادگیری دستورالعمل های کلی یکسان در موقعیتهای متعدد.
استدلال در مورد الگوی کیفی و درک مستقیم به جای تجزیه و تحلیل و تعیین مقدار کیفیت و کمیت.
تفکر برحسب یک نظام کلی و به هم مرتبط به جای اجزاء جداگانه.
تأکید و تمرکز برفرآیند یادگیری و مدلهای ذهنی حاکم بر آن فرآیند به جای تأکید بر نتایج حاصله، تسلط بر مهارتهای اساسی، توانایی کار مشارکتی، توانایی مقابله با آشفتگی های مداوم، کار در سطوح مختلف با دستورالعملهای متفاوت بهبود مهارتهای کارکنان، حل مشکل و تصمیم گیری، سازگاری با تغییر موقعیت ها، پذیرش تغییرات، به روز رساندن محتوای دانش کارکنان، دستیابی به نتایج قابل سنجش و برقرار کردن تئوری و عمل و عمل با عمل است (لاهیجانیان، ۱۳۸۴،ص۲۰).
۵-۳-۲- مدل دانش ضمنی
براساس این مدل دانش حیاتی سازمان مستقیم از دانش ضمنی ناشی می شود. این دانشی است که کارکنان در ذهن خود نگه می دارند. با اتکا بر دانش ضمنی بیشتر سازمانها روی توجه به دانش صریح و بازیابی اطلاعات متمرکز می شوند. نیاز مشخص به تغییر توجه و افکار روی بدست آوردن، ثبت و ضبط و اشاعه منابع ارزشمند ضمنی است.
این مدل نشان می دهد که چگونه دانش ضمنی عمیقاً بر فرآیندهای خلق دانش تأثیر می گذارد. این بازخوردها فقط از دانش حاصل نمی گردد بلکه با اطلاعات غیرکمی دیگر غنی می شود. اگر چه عوامل تأثیرگذار بر دانش ضمنی زیاد است، عمدتاً این مدل تنها روی چهار عامل غیر ملموس نوآوری، درک و فهم، قضاوت و تجربه تکیه دارد.
نوآوری: خلق دانش و نوآوری در ارتباطند، نوآوری نتیجه خلق مداوم دانش است و فرآیند بکار بردن دانش برای تولید یک محیط نو است. این دانش با محصولات، تکنولوژیها، و سیستم های جدید در ارتباط است.
درک و فهم: ارتباط بین تجربه، فهم و مفهوم سازی یا شناخت از هر مفهومی دقیق تر و غنی تر است. ایجاد ارتباط با دیگران امکان پذیر نخواهد بود مگر فکر بتواند از استعداد و درک و فهم خود استفاده کند و آن را بکار گیرد.
قضاوت: قضاوت در خلق دانش یک ورودی کیفی است. دانش در برگیرنده قضاوت به عنوان یک عامل مرتبط با آن است.
تجربه: تجربه از چرخه های چندگانه نتایج قبلی که بعنوان اطلاعات موجودند خلق می شود. وقتی این اطلاعات مورد آزمایش قرار می گیرد، تجربه نقش یک ابزار یادگیری را بازی می کند (لاهیجانیان، ۱۳۸۴، ص ۲۳).
۶-۳-۲- مارپیچ دانش
نوناکا وتاکه چی (۱۹۹۵) به اهمیت استحاله دانش اشاره کرده اند. آنها به چهار شیوه این استحاله پرداخته اند: «جامعه پذیری» که عبارت است از انتقال مستقیم دانش نهان از فرد به فرد به وسیله مشاهده، تقلید و تجربه عملی فردی، که در این صورت مدل ذهنی فردی شکل می گیرد. در این فرایند «نمودار سازی» دانش نهان بواسطه استفاده از اظهارات استعاری، قیاسی و مدل به مفاهیم آشکار مبدل می شود. دانش آشکار بواسطه مفاهیم «نظام دهنده» به مقولات و ترکیب مفاهیم مبدل می شود. این تبدیل بواسطه اسناد و مکالمات صورت می گیرد. دانش نهان از دانش آشکار بواسطه «درونی کردن» خلق می شود. این به مفهوم آموختن از طریق عمل کردن است. بدین ترتیب یک مدل ذهنی ساخته یا بسط داده می شود و استحاله در مارپیچ دانش تجسم می یابد.
شکل ۱۱-۲ مارپیچ دانش برگرفته از (دافنر، ۲۰۰۱،ص۱۹)[۱]
برای شرکتها این مهم است که فرایند منضبط را پیش رو گیرند که امکان تبادل پویا میان دانش نهان و آشکار را فراهم سازد.
۷-۳-۲- مدل فرایند دانش
داونپورت و پروساک با ارائه مدل اظهار داشتند فردی که اطلاعات را تولید می کند می تواند به داده ها معنا بخشد. آنها روی فرآیندهای پنجگانه زیر تأکید کردند:
- به ساخت اطلاعات معنادار کمک کند.
- تدوین اهداف براساس دانایی.
- طبقه بندی، شناسایی بخشی از دانش مورد تحلیل.
- پردازش.
- بازبینی.
خلاصه کردن و جمع بندی داده ها (داونپورت و پروسک، ۲۰۰۰، ص ۵۹)[۲] این مدل به واقعیتهای موجود در داده ها معنا می بخشد. این مدل همچنین قواعدی را که در کاربرد نرم افزارها یا پایگاه ها برای تبدیل داده ها به اطلاعات معنادار وجود دارد بیان می کند. فرآیند اطلاعات تحت تأثیر دو عامل قرار می گیرد: این دو عامل دانش صریح و دانش ضمنی هستند.
۸-۳-۲- مدلهای شبکه ای و مخزنی
فناوریهای جدید به سازمان ها اجازه می دهند که نظام مدیریت دانش را اجرا کنند، نظامی که به کمک آن بتوانند اطلاعات ساختار نیافته را ذخیره و منتشر کنند. در این رابطه در برخی متون دو نوع مدل برای پیاده سازی نظام مدیریت دانش پیشنهاد شده است مدل شبکه ای که از راهنماها و فناوریهای ارتباطی استفاده می کند تا صاحبان دانش را با استفاده کنندگان دانش پیوند دهد. مخزن هایی که از فناوری اطلاعات جهت به دست آوردن، سازماندهی، ذخیره و توزیع دانش عینی سازمان استفاده کنند.
برای درک تمایز بین این دو رویکرد باید طبیعت دانش سازمانی را مورد توجه قرار داد. نظام های مدیریت دانش شبکه ای از انتقال هر دو نوع دانشی (عینی-ضمنی) حمایت می کنند، اما به نظر می رسد این مدل ها برای دانش ضمنی مناسب تر هستند. نظام مدیریت دانش شبکه ای قصد تدوین دانشی را که توسط خبرگان در یک سازمان به دست آمده ندارد، بلکه تلاش دارد راهنمایی هایی برای این دانش ایجاد کند. این امر سبب می شود دانش مرتبط با سازمان تعریف شود، دارندگان دانش در هر حوزه مشخص شوند و این امر منجر به ایجاد راهنمایی قابل جستجو برای کمک به دیگران در سازمان شود. اجزاء دیگر نظام مدیریت دانش شبکه ای مجموعه ای غنی از ابزارهای ارتباطی و همکاریهایی برای پشتیبانی، توزیع و به اشتراک گذاری دانش می شود در مدل مخزن، دانش به عنوان یک شیء تلقی می شود که می تواند گردآوری، ذخیره و منتشر شود. نظام مدیریت دانش مبتنی بر این مدل بر دانش عینی سازمانی تأکید دارد و دانش به شکل قابل مشاهده ای به تصرف درمی آید (علوی و لیدنیر، ۲۰۰۱، ص۱۰۷)[۳].
۹-۳-۲- مدل انتشار نظام مدیریت دانش
این مدل، طرح جامعی از انتشار سیستم مدیریت دانش است که توسط (محمد قدوس، ۲۰۰۵، ص ۱۱۰)[۴] پیشنهاد شده است. این مدل حاصل اطلاعات استخراج شده از شش شرکت بزرگ در استرالیا و امریکای شمالی می باشد، و براساس اظهار نظرهای افراد کلیدی که در اجرای نظام مدیریت دانش در این سازمانها مشارکت داشتند، ترسیم شده است. این مدل دارای شانزده فاکتور اصلی و فرعی و شصت و چهار متغییر است. براساس این مدل چهار متغیر برای انتشار نظام مدیریت دانش دارای اهمیت بیشتری هستند، و از جانب همه افراد شرکت کننده در پژوهش مورد توجه قرار گرفته بود.
این چهار متغیر عبارتند از فرهنگ سازمانی، پشتیبانی و حمایت مدیران عالی، سودمندی برای افراد و رویای نظام مدیریت دانش. اگر چه ممکن است آزمون و پیاده سازی کامل مدل، کار دشواری باشد اما می توان بخش هایی از مدل را به صورت مجزا مورد آزمون و پیاده سازی قرارداد. این مدل مراحل انتشار نظام مدیریت دانش را از آغاز تا استفاده پایدار همراه با جزئیات نشان می دهد.
۱۰-۳-۲- مدل مفهومی مدیریت دانش
این مدل بر سه نظام اساسی تکیه دارد. عناصر مدیریت راهبردی، یادگیری و ارزیابی که به صورت چرخه ای نظام مند با یکدیگر در ارتباط هستند . دانش می تواند در چهارسطح فردی، تیمی، سازمانی و برون سازمانی در سازمانها پیاده شود. این مدل بر دانش راهبردی سازمان تکیه کرده است. نظام مدیریت استراتژیک در سازمان شامل طراحی، اجرا و بازبینی راهبردی به صورت مداوم و نظام مند می باشد. نظام مدیریت راهبردی توسط نظام های ارزیابی و یادگیری پشتیبانی می شود. نظام ارزیابی عملکرد، مکمل و پشتیبان نظام مدیریت راهبردی است. عناصر اساسی این مدل به ویژه اجرا، بازبینی و ارزیابی راهبردی نیاز به منابع انسانی ذی شامل صلاح دارد. نظام آموزش راهبردی باید این فرآیندها مداوم و بازخورد این که چگونه یک سازمان می اندیشد و عمل می کند در این مدل به خوبی مطرح شده است. سودمندی این نظام این است که سبب مشارکت فزاینده در تدوین خط مشی های تصمیم سازی، اختیارات، پربارتر کردن فعالیتها، صداقت، شفافیت، شایسته سالاری، ارتباطات آزاد، گفتمان، همکاری و تعهد بیشتر می شود (ساتریکا، ۲۰۰۴، ص ۶۹)[۵].
۱۱-۳-۲- مدل مرجع مدیریت دانش
در سالهای اخیر دیدگاه جدیدی در رابطه با مدیریت دانش ظهور کرده است. این دیدگاه با تغییر پارادایم های زیر شکل گرفته است:
دانش به منزله محصول یعنی کالایی که تولید و بازتولید می شود.
تبدیل رویکرد فنی- مدیریتی به رویکرد اجتماعی
حرکت از معرفت شناختی مالکیتی در رابطه با دانش به سمت معرفت شناختی عمل که در آن عمل و انجام کار وابسته به دانایی است.
بنابر این نیاز به تجدید نظر در مدل های مدیریت دانش موجود و حرکت به سمت مدل مرجع مدیریت دانش احساس می شد. مدل مرجعی که بتواند پاسخگوی سوال زیر باشد:
یک نظام پشتیبان مدیریت دانش چگونه می تواند رشد کرده، به مرحله عمل درآید و مورد ارزیابی قرار گیرد؟
برای پاسخ به این سوال مدل مرجع مدیریت دانش سه مرحله ای شامل شناختی، مرحله عمل و منابع توسط ابوزید پیشنهاد شده است. این مدل می تواند در فرآیندهای پویای پردازش دانش مورد استفاده قرار گیرد. اولین مرحله شامل عناصری است که هر نظام مدیریت دانشی باید با آن در تعامل بوده یا براساس آن عمل نماید. مرحله دوم مقوله ای است که شامل فرایندهای مورد نیاز برای پردازش عناصر مرحله اول است.
سومین لایه شامل عناصری است که پشتیبان عناصر لایه دوم هستند و لایه منابع است. در مرحله شناخت مجموعه ای از اشیاء مرتبط به هم تعریف می شود. بین مرحله بیرونی شناخت و مرحله درونی آن تفاوت وجود دارد. حوزه شناخت بیرونی مجموعه ای از عوامل است که سازمان می تواند در تعامل با آنها هویت خود را حفظ نماید؛ نظیر مشتری، تولید کننده، شرکاء، توزیع کنندگان، فروشندگان، بانک ها و رقبا. عوامل درونی که سبب خودآگاهی سازمانی می شود شامل اهداف، فرایندها، منابع، قواعد و پیامدهای تجاری و… است. هریک از عوامل فوق الذکر وابسته به خلق دانش است که بایستی با آن در تعامل بوده و یا براساس آن کار کرد.
اگر چه بسیاری از عوامل سازمانی ثابت هستند، ولی ویژگی بارز عوامل دانش تغییر مداوم آن است. به همین دلیل لایه عمل مدل مرجع مدیریت دانش از دو مقوله از فرآیندهای دانش تشکیل شده است. در چرخه ی حیات یک سازمان، دانش سازمانی می تواند به شیوه های مختلف وجود داشته باشد و با مقوله های زیادی از قبیل خلق، کشف، ترکیب، برونی سازی، نگهداری، سازگاری، روزآمدسازی، ارزیابی شدن و ارزیابی کردن، قابل مشاهده شدن، واقعیت یافتن و… در ارتباط باشد.
لایه منابع مدیریت دانش منابع ارتباطی و اطلاعاتی و ابزارهایی که از فرایندهای پردازش دانش پشتیبانی می کند را شامل می شود (ابوزید، ۲۰۰۲، ص ۴۸۶)[۶].
[۱] Dafner ,2001,19
[۲] Davenport & Prostak,2000,59
[۳] Alavi & Linder,2001,107
[۴] Quddus,2005,110
[۵] Sotriakoa,2004,69
[۶] Aboo Zobeyd,2002,489