آنچه بسیار مرتبط با رضایتمندی مصرف کننده و رفتار شکاک آمیز اوست، حوزه وفاداری به مارک است. وفاداری به مارک را میتوان به عنوان میزانی که مشتری نسبت به یک مارک نگرش مثبت دارد، میزان پایبندی او به مارک مزبور و قصد ادامه خرید آن در آینده تعریف شود. وفاداری به مارک مستقیماً متأثر از رضایت یا نارضایتی از مارک که در طول زمان جمعآوری شده و نیز متأثر از کیفیت محصول است(ویلیام بولدینگ و دیگران[۱]، ۱۹۹۳).
از آنجا که نگهداشتن مشتریان قدیم چهار تا شش برابر کمهزینهتر از ایجاد مشتریان جدید است، مدیران بهتر است اولویت نخست را به ایجاد راهبردهایی که وفاداری به مارک را توسعه و حفظ میکند، بدهند(ملانی ولز[۲]، ۱۹۹۳). در همین راستا ایرفرانس برنامهای را برای تقویت وفاداری به مارک در میان«جت نشینهایی»که به صورت ماهی یک بار سوار هواپیمای مافوق صوت کنکورد میشوند، تدارک دیده است. آنها به این مسافران دائمی، بیشتر هدایایی جالب و غیر معمول مانند فیلم ویدئویی از کتاب«زیبا و وحشی»نوشته ژان کوتو را به جای یکبرگ تخفیف ۵۰ دلاری جهت بلیط رفت و برگشت سفر ۶۰۰۰ دلاری آتیشان میدادند. چنان که یک مشاور نامدار بازاریابی عنوان کرده، ظرافت یان کار«پیوند زدن مشتری با بازاریاب»است(سیندی میلر[۳]، ۱۹۹۳).
[۱]. William Boulding
[۲]. Melanie wells
[۳].Cyndee Miller
رویکردهای وفاداری به نام و نشان تجاری
الف-رویکردهای رفتاری نسبت به وفاداری به نام و نشان تجاری
رویکردهای رفتاری نسبت به وفاداری به نام و نشان تجاری، رفتار واقعی خرید مصرف کننده راجع به محصول را اندازهگیری میکند. روش تناسب خریدها پرکاربردیترین سنجه وفاداری به مارک است. در این رویکرد تمامی مارکهای خریداری شده یک مقوله کالای خاص برای هر مصرف کننده تعیین شده و نسبت خریدهای مربوط به هر مارک شناسایی میگردد. آنگاه وفاداری به مارک بر حسب نوعی نسبت دلبخواه از خریدهای مربوط به یک مارک خاص اندازهگیری میشود. برای مثال چنانچه بیش از ۵۰%خریدها در طی یک دوره زمانی صرف یک مارک خاص شود،آن مشتری را وفادار به آن مارک میخوانند. رویکردهای رفتاری روشن میکنند که وفاداری به مارک، پدیدهای به شکل همه یا هیچ نیست. در عوض، وفاداری باید پیوستاری در نظر گرفته شود که از وفاداری کامل تا بیتفاوتی کامل به مارک گسترده است. چندین نوع وفاداری به غیر از وفاداری تقسیم نشده وجود دارد. در برخی موارد مصرف کننده دارای وفاداری تقسیم شده بین دو مارک است. در موارد دیگر مصرف کنندگان عمدتاً به یک مارک وفادارند اما در عین حال که گاهی به مارکهای دیگر هم رجوع میکنند. شاید این کار را به خاطر تنوع و بالا بردن سطح انگیختگی خود انجام میدهند. با این وجود در سایر موارد، مشتریان نسبت به تمایز بین مارکها کاملا بیتفاوتند(پاول پتر و جری اولسون[۱]، ۱۹۹۰).
از دیدگاه بازاریاب، مشکل سنجههای رفتاری وفاداری به مارک این است که سنجههای مزبور دلایل خرید یک مارک از سوی یک مصرف کننده را مشخص نمیکنند. مارک خاصی ممکن است به دلیل راحتی، در دسترس بودن یا قیمت خریداری شود مصرف کنندگان ممکن است به سرعت به مارکی دیگر رجوع کنند.
ب-رویکردهای نگرشی وفاداری به نشان تجاری
مشکلات مواجه شده در رویکرهای رفتاری وفاداری به مارک نشان میدهند که چرا تمایز بین وفاداری به مارک و رفتار خرید تکراری اهمیت دارد. رفتار خرید تکراری بدین معناست که مصرف کننده صرفاً پیاپی در حال خرید محصول، بدون احساسی خاص نسبت به آن است. در مقابل، مفهوم وفاداری به مارک بر این تاکید دارد که مصرف کننده دارای رجحان واقعی نسبت به مارک میباشد. بر اساس این تمایز، رویکرد دیگری برای تعیین وفاداری به مارک ایجاد شده است، رویکردی که مبتنی بر نگرش مصرف کننده نسبت به محصول و همچنین رفتار خرید در آنها میباشد. مطابق این رویکرد، مصرف کنندگان فقط وقتی که محصول را به طور فعال ترجیح میدهند، ابراز وفاداری به مارک میکنند(جاکوبی و چستنات[۲]، ۱۹۷۸).
وفاداری به مارک منتهی به پایبندی میشود. پایبندی به مارک به عنوان یک پیوند هیجانی یا روانی با مارک در محدوده یک طبقه محصول تعریف شده است. در حالی که وفاداری دارای دو مؤلفه رفتاری و نگرشی میباشد. پایبندی به مارک معمولاً بیشتر بر مؤلفه هیجانی یا احساسی متمرکز شده است. در یک مطالعه که بر روی پایبندی مصرف کنندگان به مارک در مورد نوشیدنیهای غیر الکلی انجام گرفت، پژوهشگران دریافتند که پایبندی حاصل درگیری ذهنی خرید است که نیز به نوبه خود حاصل درگیری خویشتن در مقوله مارک میباشد(همان) طبق نظر بانیان این تحقیق، این گونه درگیری خویشتن زمانی اتفاق میافتد که یک محصول، ارتباط نزدیکی با ارزشها، نیازها و خودانگاره مصرف کننده داشته باشد.
در مجموع پایبندی به مارک غالباً در محصولات با درگیری ذهنی بالا که خود انگاره، ارزشها و نیازهای مصرف کننده را نمادپردازی میکنند رخ میدهد. این محصولات معمولاً کالاهای مصرفی بادوامگران قیمت هستند که مخاطره متصور بالاتری دارند(مارتین و گودل[۳]، ۱۹۹۱). اگر چه ممکن است محصولات روزمره نشاط انگیز مانند نوشیدنیهای غیر الکلی نیز باشد. شواهد نشان میدهند که رجحان مارک در طول دوران بچگی و نوجوانی شکل میگیرد(لستر گست[۴]، ۱۹۶۴). که اشاره بر این دارد که مدیران باید مشتریان خود را در سالهای آغازین زندگی،هدف قرار دهند.
[۱]. J.Paul peter and Jery C.Olson
[۲]. Jacoby & chestnut
[۳].Charles & Goodell
[۴]. Lester Guest