مفهوم و تعاریف سازمان
بشر نخستین همواره به دنبال این بود که تجمعی از افراد مختلف را درکنار یکدیگر قرار دهد تا بتواند از مزایا و قابلیت های این اجتماع استفاده کند. رفع مشکلاتی که درجهت زیستن بود یا پیدا کردن غذا و یا سپری کردن زمستانی طولانی، همه و همه دلیلی بود که بشراولیه را برآن داشت تا درکنار یکدیگر زندگی را سپری کند.
از این ها که بگذریم ضرورت امرار معاش و تامین مایحتاج دلیل دیگری بود که بعدها باعث شد این تجمع و اجتماع دارای ارزش های بیشتری شده و برای افراد ثمرات و نتایج زیادی در پی داشته باشد. بعدها این اجتماع که در یک جا ساکن نبود جای خود را به اجتماعی ساکن در کنار منابع اصلی زندگی همچون رودخانه ها و مناطق سرسبز داد. نیز تجمع دینی که عده زیادی از پیروان یک مذهب و طریقت را کنار یکدیگر قرار می داد و همه افراد را در یک موضوع واحد در کنار هم قرار می گرفتند و اعمال و رفتار گروهی مذهبی در جهت تلاش در بدست آوردن افراد جدید و نشان دادن صلابت، جنگ ها و مبارزات همه و همه در جهت قوت گرفتن این اجتماعات(سازمان ها)می باشد. در ضمن تشکیل سرزمین های بزرگی همچون ایران، روم و یونان نمونه ای دیگر از تجمع عده بسیاری از انسان ها با یک هدف مشترک بود که همه را تا مرز نثار جان پیش می برد. یعنی هدفی که باعث شده عده ای از جان خود بگذرند تا سرزمین و خاک خود را که حالا دیگر به آن تعلق خاطری شگرفت پیدا کرده بودند را حفظ نمایند.
این ها همه نمونه هایی از تشکیل اجتماعات گوناگون است که عده ای از انسان ها درکنار هم قرار گرفتند تا یک هدف غایی و نهایی را محقق سازند. اگر امروز به جامعه بشری خود نظری بیافکنیم این شکل ها و نمونه های این تجمع را به اشکال مختلف می توانیم بیابیم. یک تیم ورزشی، یک هیات مذهبی، یک گروه دوستی همه و همه نمونه هایی از این تشکل و در کنار هم زیستن ها است که شکل دیگر آن را می توان سازمان نامید. در حقیقت این سازمان ها هستند که تشکیل دهنده یک جامعه انسانی بزرگ به نام انسان ها می باشند. و این افراد هستند که درسازمان ها و گروه ها ی مختلف به طور همزمان عضو شده اند.(میرزائیان،۱۳۹۱)
اگر بخواهیم مفهوم مشخص از سازمان را بیاورم قطعا مثال یک ساعت را مناسبترین مثال می دانم چرا که در کودکی نیز با آن آشنا بوده ایم. مجموعه ای از اجزاء به هم پیوسته که درجهت یک هدف خاص کار می کنند. قطعا تفاوتی که این سازمان با یک سازمان متشکل از انسان ها دارد، در خصوصیات و رفتار انسانی هریک از این اعضاء می باشد که در سازمان و مجموعه ای همچون ساعت یا هر مجموعه ای از اشیاء که ساخته دست انسان است دیده نمی شود.
صاحب نظران مدیریت معتقدند که سازمان یک نهاد اجتماعی است. یعنی افراد به سازمان ها ملحق می شوند چون از طریق این الحاق به بعضی از هدف های خود نائل می شوند و سازمانها نیز افراد را استخدام می کنند زیرا تصور می کنند که از طریق قبول آنها در سازمان به هدف های خود نایل می شوند. به عبارتی درتعامل با کنش ها و واکنش های اعضاء آن است هرچند که تمامی این اعضاء در جهتی خاص در حال حرکت هستند و به دنبال تامین یک هدف خاص می کوشند.(ورزشکار،۱۳۹۰)
با توجه به خصوصیات مشترک در سازمانهاى مختلف، استادان و کارشناسان علوم ادارى از سازمان تعریفهاى متعددى ارائه دادهاند. در ادامه به تعریف واژه سازمان از دیدگاه چند تن از اندیشمندان و صاحب نظران معروف و مشهور در این زمینه می پردازیم:
ماکس وبر[۱]
سازمان یک رابطه اجتماعی است که طبق مقررات به افراد خارجی اجازه ورود نمیدهد. دستورات برای عملیات به وسیله افراد خاصی که عهدهدار این وظیفه هستند و در رأس سازمان قرار میگیرند اعمال میشوند و معمولا یک ستاد اداری و اجرایی دارد. (اچ.هال،۱۳۸۳)
استیفن رابینز[۲]
سازمان پدیده ای اجتماعی به شمار می آید که به طور آگاهانه هماهنگ شده و دارای حدود و ثغور نسبتا مشخصی بوده و برای تحقق هدف یا اهدافی بر اساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت می کند.(رابینز،۱۳۸۸)
چستر بارناد
سازمان مجموعه ای است از خرده سیستم های همکاری کننده که در یک ارتباط منظم و خاص، نتایج فعالیت آن ها برای دستیابی حداقل یک هدف معین با هم تلفیق می شود. (اچ.هال،۱۳۸۳)
ریچارد دفت
سازمان یک نهاد اجتماعی است که دارای هدف می باشد و سیستمی است که به سبب داشتن یک ساختار آگاهانه، فعالیت های خاصی را انجام می دهد و دارای مرزهای شناخته شده ای است.(دفت،۱۳۸۰)
دکتر رضائیان
سازمان عبارت است از مراحل تشخیص و گروه بندی فعالیت ها، تعیین و تفویض اختیار و مسئولیت ها و برقراری ارتباط بین افراد به منظور حسن انجام کار، به طوری که هدف یا هدف های مورد نظر در حد مطلوب تحقق یابند. (رضائیان،۱۳۸۸)
۲-۱-۲-۴ ضرورت شناخت فرهنگ برای سازمان ها
فرهنگ، سازمان و اعمال آن را راه اندازی می کند. آن چیزی شبیه"سیستم عامل” برای سازمان است که کارمندان را در چگونه فکر کردن و چگونه احساس عمل کردن هدایت می کند. فرهنگ، پویا و سیال است و هرگز ثابت نمی شود. فرهنگ ممکن است تحت مجموعه ای از شرایط اثرگذار بوده و یا اثر گذار نباشد. (پورکاظمی و شاکری نوائی،۱۳۸۳) برای مدیران و پژوهشگران مساله شناخت فرهنگ سازمانی همواره دارای اهمیت فراوان است. در بیست سال گذشته به دلیل رشد شتابان صنعت و بازرگانی در بسیاری از کشورها، فرهنگ درسازمان ها به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده موثر در این پیشرفت شناخته شده است و گروهی از پژوهشگران به بررسی آن پرداخته اند. (طوسی،۱۳۷۶)
فرهنگ مهم است. زیرا هر اقدامی بدون آگاهی از نیروهای فرهنگی(که همیشه در کارند) ممکن است پیامدهای پیش بینی نشده و ناخواسته داشته باشد. (شاین،۱۳۸۳)
تاثیر فرهنگ سازمانی بر اعضای سازمان به حدی است که می توان با بررسی زوایای آن، نسبت به چگونگی رفتار، احساسات، دیدگاه ها و نگرش اعضای سازمان پی برد و واکنش احتمالی آنان را در قبال تحولات مورد نظر ارزیابی، پیش بینی و هدایت کرد. لذا با اهرم فرهنگ در سازمان، به سادگی می توان انجام تغییرات را تسهیل کرد و جهت گیری های جدید را در سازمان پایدار و پا برجا کرد. (الوانی،۱۳۷۸) فرهنگ در سازمان نشان دهنده مجموعه ای از ارزشها، باورها، هنجارها و تفاهم هایی است که سازمان در آنها با کارکنان وجوه مشترک دارد. (دفت،۱۳۸۰)
در حالت سطحی فرهنگ خود را به صورت سمبل ها (نمادها)، شعارها، زبان، رفتارها، داستان ها و تاریخ، کد لباس، افسانه ها، آداب و رسوم و مراسم(جشن و عزاداری)نشان می دهد. اما در زیر این نشانه های مشهود فرهنگ، ارزش های محوری، باورها، مفروضات مشترک هر کارمند که معرف فرهنگ سازمان است قرار دارد. انتظار نداشته باشیم که فرهنگ سازمانی به آسانی با تغییر و بازسازی طرح دفترخود با تکرار داستانهای قهرمانی برای کارکنان تغییر کند. این ها ممکن است تا حد معینی کار کنند اما قطعاً خیلی با اینکه بر قلب و دل آنها و همچنین بازار پیروز شویم فاصله دارد. آنچه که نیاز داریم تحلیل عمیق تر و بازتاب ژرف تر باورها و مفروضات جمعی کارکنان می باشد. تنها زمانی این مورد را عمیق تر درک کنیم می توانید گامهای مناسبی را برای تقویت فرهنگ سازمان خود و اثربخشی آن برداریم(Mobley et al., 2005) .
مطالب فوق و تحقیقاتی که در زمینه فرهنگ سازمانی انجام شده است. نشان می دهد که شناخت فرهنگ سازمانی به عنوان یک ضرورت مهم در اولویت فعالیت های مدیران سازمان قرار دارد و با تنظیم راهبرد سازمان در حوزه فرهنگی و ایجاد یک فرهنگ سازمان قوی، بقای سازمان را تضمین می کند و موجبات عکس العمل مطلوب سازمانی در برابر تغییرات را فراهم می آورد. لذا در بخش بعدی، فرهنگ سازمانی را به تفضیل مورد بحث قرارداد.
۲-۱-۳ فرهنگ سازمانی
۲-۱-۳-۱ مقدمه
فرهنگ سازمانی که پیوند نزدیکی با فرهنگ عمومی جامعه دارد عامل مهمی در شکل دهی به رفتار سازمانی محسوب می شود و از نقش مهمی در پدید آوردن دگرگونی در رفتار نامطلوب و یا ایجاد ثبات در رفتارهای مورد نظر سازمان برخوردار است. (محمودی،۱۳۸۴)
فرهنگ سازمانی در قالب مجموعه ای از باورها و ارزشهای مشترک که بر رفتار و اندیشه های اعضاء سازمان تاثیر می گذارد و می تواند به عنوان سرچشمه ای برای دستیابی به محیط سالم سازمان و یا فضایی که ترویج کننده فساد در سازمان است به شمار آید. که این مصداق بارز سخن (رهبرمعظم انقلاب اسلامی) در یکم فروردین ۱۳۹۳ می باشد که من باب فرهنگ فرمودند:"فرهنگ در یک جامعه و یا سازمان مانند هوا می باشد که چه بخواهیم و چه نخواهیم باید تنفس کنیم لذا اگر تمیز باشد باعث نشاط و کامیابی میگردد و اگر آلوده باشد اثر سو و مخرب بر آن جامعه یا سازمان خواهد داشت".
لذا فرهنگ سازمانی موضوعی است که در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی سهم به سزایی دارد. و به دنبال نظریات و تحقیقات جدید در مدیریت، فرهنگ سازمانی دارای اهمیت روزافزونی شده و یکی از مباحث اصلی و کانونی مدیریت را تشکیل داده است. جمعیت شناسان، جامعه شناسان و اخیراً روان شناسان و حتی اقتصاد دانان توجه خاصی به این مبحث نو و مهم در مدیریت مبذول داشته و در شناسایی نقش و اهمیت آن نظریه ها و تحقیقات زیادی را به وجود آورده و در حل مسائل و مشکلات مدیریت به کار گرفته اند. با بررسی که توسط گروهی از اندیشمندان علم مدیریت به عمل آمده فرهنگ سازمانی به عنوان یکی از مؤثرترین عوامل پیشرفت و توسعه کشورها شناخته شده است. به طوریکه بسیاری از پژوهشگران معتقدند که موفقیت کشور ژاپن در صنعت و مدیریت یکی از علل مهم توجه آنها به فرهنگ سازمانی بوده است. (زرنگار،۱۳۸۵)
فرهنگ سازمانی بعنوان پدیده ای است که نقش گرفته از سیاست ها و رویکردهای مدیران رده بالای سازمانی می باشد از جمله عوامل ساخته شده توسط منابع انسانی سازمان است که نقش مهمی در ارتقاء و بهبود سازمانها دارد. صاحبنظران نسبت فرهنگ سازمانی به سازمان را، همچون نسبت شخصیت به فرد می دانند که نقش مهمی
در شکل گیری رفتار (فردی و سازمانی) دارد. (کرم لو و موسوی،۱۳۸۶)
[۱] Max Weber
[۲] Stephen Robbins
[۳] Chester Barnard
[۴] Richard Deft