تأثیر استرس و مهارت های مقابله ای بر سلامت روان
در مباحث سلامت روان و آسیب شناسی روانی، توجه به عوامل استرس زا و کیفیت مقابله مؤثر با آن ها غیرقابل اجتناب است. امروزه پژوهش ها و مطالعات مختلف، این موضوع را تأیید کرده است که حتی برای افرادی که دارای استعداد ژنتیکی اختلالات روانی هستند، آنچه که منجر به بروز این اختلالات میشود، تجربه ی درجات بالای استرس و ناتوانی در مقابله مؤثر با عوامل استرس زا [۱] است (هالجین و ویتبورن؛ ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۷). عوامل استرس زا، عوامل درونی یا بیرونی هستند که به شکل ناخوشایندی احساس تعادل و ثبات فرد در زندگی روزمره را بر هم میزنند و در نتیجه، سلامت روانشناختی یا جسمانی او را تحت تأثیر قرار میدهند. استرس میتواند به طور مستقیم از طریق پیامدهای روانشناختی و فیزیولوژیک (مانند برانگیختگی بیش از حد و سطح بالای اضطراب) یا غیر مستقیم (از طریق افزایش احتمال رفتارهای مخربی همچون سیگار کشیدن و تغذیه ی ناکافی) سلامت جسمانی وروانی افراد را به خطر بیندازد. البته تأثیر عوامل استرس زا بر سلامت جسمانی و روانشناختی، در مورد همه ی افراد، به یک میزان نیست. بسیاری از افراد هستند که در شرایط و موقعیت های بسیار استرس زا، از سطح سلامت روانی و جسمانی خوبی برخوردارند و برعکس، بسیاری از افراد ممکن است با کمترین عوامل استرس زا، سطح سلامت جسمانی و روانشناختی آن ها در وضعیت نامطلوبی قرار بگیرد (گلانز و شوارتز، ۲۰۰۸). در واقع آنچه که موجب این تفاوت ها میگردد، به نوع مکانیزم های مقابله ای[۲] مربوط میشود که افراد در مواجهه با رویدادهای استرس زا و به منظور کنترل استرس ناشی از آن ها در زندگی روزمره ی خود، به کار میبندند (مک دونالد، ۲۰۰۶).
پاسخ سازگارانه و منتج به سلامت روان، نسبت به موقعیت های استرس زا دارای دو مولفه ی اساسی است: ۱- مدیریت مسئله[۳] ۲- تنظیم هیجانی[۴]. مدیریت مسئله به ساز و کارهایی اشاره دارد که فرد برای تأثیر گذاری مستقیم بر موقعیت استرس زا به کار میگیرد. ساز و کارهایی همچون حل مسئله و جستجوی اطلاعات لازم برای مقابلهی مؤثر با یک موقعیت، از جمله ساز و کارهایی هستند که تحت مفهوم مدیریت مسئله، قرار میگیرند. تنظیم هیجانی به ساز و کارهای کنترل و تعدیل هیجانات، به شکلی سازگارانه اشاره دارد. این مولفه، در کنار مدیریت مسئله، یک مولفه ی اساسی برای مقابله مؤثر با یک موقعیت استرس زا به شمار میرود، زیرا مدیریت مسئله با وجود هیجانات منفی شدید و مخرب، بسیار دشوار خواهد بود. مولفه ی تنظیم هیجانی، بویژه هنگامیاهمیت بسیاری پیدا میکند که امکان تغییر و مدیریت موقعیت استرس زا چندان عملی نیست. مثلاً هنگامیکه فرد با مرگ یک از اطرافیان خود مواجه میشود، به هیچ وجه نمیتواند تأثیری روی موقعیت ناگوار پیش آمده، ایجاد کند. در چنین مواردی فرد فقط میتواند روی خودش کنترل داشته باشد. بنابراین در چنین شرایطی تنها مؤلفه ی تنظیم هیجانی، اجرایی خواهد بود. البته تنظیم هیجانی هم بدون دخالت عوامل بیرونی و موقعیتی انجام نمیگیرد، بلکه ساز و کارهای اجتماعی و بین فردی مانند کمک گرفتن از حمایت اجتماعی خانواده، دوستان و سایر شبکه های روابط اجتماعی میتواند تاحد زیادی به تنظیم هیجانات در موقعیت های استرس زا کمک نماید (گلانز و شوارتز، ۲۰۰۸).
[۱]. Stressors
[۲]. Coping
[۳]. Problem mangement