|
|
“
بررسی تأثیر گروهدرمانی با رویکرد هستیشناسی اسلامی بر میزان درد معنوی در افراد افسرده
۱-۵-۱ افسردگی
افسردگی حالتی از خلق است که با کاهش حرمت خود، احساس بیکفایتی، عدم شایستگی و برداشت نامطلوب از خویشتن همراه است. پرسشنامه افسردگی بک (BDI) (1971) از جمله مناسبترین ابزارها برای انعکاس حالات افسردگی است. ۲۱ مادهای که بک جزء علائم افسردگی قرار میدهد، به شرح زیر میباشد: غمگینی[۲۷]، بدبینی[۲۸]، احساس شکست[۲۹]، نارضایتی[۳۰]، احساس گناه[۳۱]، انتظار تنبیه[۳۲]، بیزاری از خود[۳۳]، اتهام به خود[۳۴]، افکار خودکشی[۳۵]، گریستن[۳۶]، بیقراری[۳۷]، کنارهگیری اجتماعی[۳۸]، بیتصمیمی[۳۹]، تصور تغییر بدنی[۴۰]، دشواری در کار[۴۱]، بیخوابی[۴۲]، خستگیپذیری[۴۳]، تغییر در اشتها[۴۴]، کاهش وزن بدن[۴۵]، اشتغالات ذهنی[۴۶]، کاهش علایق جنسی[۴۷]. این علائم در سه دسته نشانه های عاطفی، نشانه های شناختی و نشانه های جسمانی طبقهبندی میگردد (بک واستیر، ۱۹۸۷).
۱-۵-۲ درد معنوی
«درد معنوی» با مشکل در یافتن هدف، معنایی برای مرگ، سردرگمی در هویت، احساس عدم اراده شخصی و اختیار و ناکامی در جستجوی جواب برای بنیاد هستی و زندگی مشخص میگردد (دلگادو، های، پارسونز، گوان و تورنی، ۲۰۱۱).
۱-۶-۱ افسردگی
افسردگی، نوعی حالت روانی ناخوشایند است که با دلزدگی، یأس و خستگیپذیری شناخته میشود و غالباً نیز با نوعی اضطراب کم و بیش شدید، همراه است (منصور، ۱۳۹۰). برای سنجش این سازه از مقیاس افسردگی بک[۴۸] (۱۹۷۸) استفاده گردید.
۱-۶-۲ درد معنوی
در این پژوهش، میزان «درد معنوی» از طریق مقیاس درد معنوی که پژوهشگر برای این پژوهش تهیه و ساخته است، اندازهگیری شدهاست که میزان نمرات پاسخدهندگان درجهای از «درد معنوی» را در ابعاد مختلف نشان میدهد.
فصل دوّم
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
در این فصل، به مبانی نظری افسردگی و تبیین الگوی افسردگی بر اساس رویکرد اسلامی پرداختهمیشود. سپس به بیان توضیحات نظری مفهوم «درد معنوی» پرداخته خواهد شد و در ادامه نیز ادبیات پژوهشی پیرامون این دو متغیر بیان میگردد.
۲-۱ افسردگی
افسردگی از زمانهای بسیار دور مورد توجه بوده است. حدود چهارصد سال پیش از میلاد، بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی به کار برد. در حدود سال ۳۰ میلادی، پزشک رومی، سلسوس[۴۹] در کتاب خود ملانکولی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. امیل کرپلین در سال ۱۸۹۹، مفهوم بیماری منیک –دپرسیو را شرح داد که شامل اکثر ملاکهای تشخیصی اختلال دوقطبیI میشود. او همچنین نوع خاصی از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زنان و اواخر بزرگسالی در مردان شروع میشود و به افسردگی رجعتی[۵۰] معروف شد، و از آن به بعد یکی از معادلهای اختلالات خلقی با شروع دیررس شمرده میشود (سادوک و سادوک، ترجمه پورافکاری: ۱۳۸۸).
تمامی افراد بعضی از اوقات احساس گرفتگی یا ناراحتی میکنند. اما این احساسات معمولاً گذرا هستند و در خلال چندین روز فراموش میشوند. ولی زمانی که شخص آشفتگی و بینظمی افسردهکنندهای دارد، این افسردگی در زندگی و فعالیتهای معمولی وی تأثیر میگذارد و یا بینظمی و اختلال، باعث رنج و زحمت فرد و کسانی میشود که با او در ارتباط هستند.
افسردگی، معمول و عادی به نظر میرسد، اما بیماری جدی و مهمی است و بیشتر کسانی که آن را تجربه میکنند برای بهبود یافتن به مداوا و درمان نیاز دارند (حسینی و مهدیزاده، ۱۳۹۰).
افسردگی زمانی نابهنجار تلقی میشود که با واقعهای که رخ داده متناسب نباشد و یا فراتر از حد معمول باشد (اتکینسون، اسمیت و هیلگارد[۵۱]، ۱۹۸۳).
اختلال افسردگی آنقدر شایع است که سرماخوردگی روانپزشکی لقب گرفتهاست (سلیگمن[۵۲]، ۱۹۷۵؛ به نقل از قاسمزاده، ۱۳۸۲). در هر مقطع معینی از زمان، ۱۵-۲۰ درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی، از نشانه های افسردگی رنج میبرند. حداقل ۱۲ درصد به میزانی از افسردگی که آن ها را مقطعی از زندگی، به سمت درمان بکشاند، مبتلا هستند و حدس زده میشود که حدود ۷۵ درصد موارد بستری در بیمارستانهای روانی را موارد افسردگی تشکیل میدهند (راسخ، ۱۳۹۳).
شیوع و عوامل چندگانه زیربنایی این اختلال باعث شده است که گستره وسیعی از تلاشها در حوزه سببشناسی، تشخیص و درمان، در این زمینه صورت گیرد. اما با این وجود هنوز به طور قطع نمیتوان گفت که یافته های پژوهشی، توانستهاند تمام ابعاد این اختلال را شناسایی، تبیین و کنترل نمایند. لذا در ابتدا این اختلال، بر اساس طبقهبندی DSM-5 به عنوان الگوی پذیرفته شده از اختلال، ارائه شده و سپس مروری بر الگوهای تبیینگر و مدلهای رایج درمانی خواهدشد.
۲-۱-۱ طبقهبندی پنجمین ویراست تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[۵۳](۲۰۱۳) از اختلال افسردگی
DSM-5 ملاکهایی برای دوره افسردگی اساسی، جدا از ملاکهای تشخیصی برای تشخیصهای وابسته به افسردگی ذکر کردهاست که در زیر به آن ها اشاره میشود:
الف- پنج تا (یا بیشتر) از علائم زیر در یک دوره دو هفتهای وجود داشتهاند و نشان دهنده تغییر از سطح عملکرد قبلی هستند؛ حداقل یکی از علائم یا به صورت (۱) خلق افسرده یا (۲) از دست دادن علاقه و احساس لذت است.
-
- خلق افسرده اکثر مواقع روز، یا با گزارشات ذهنی (مثل احساس غمگینی و پوچی) یا مشاهدات دیگران (مثلاً غمگین و اشکبار بودن)
-
- کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به تمام، یا تقریباً تمام فعالیتها در قسمت عمده روز، تقریباً هر روز (با توجه به شرح ذهنی بیمار یا مشاهدات دیگران)
-
- کاهش قابل ملاحظه وزن بدن بدون پرهیز یا رژیم غذایی یا افزایش وزن (مثلاً، بیش از ۵ درصد وزن بدن در یک ماه) یا کاهش یا افزایش اشتها تقریباً هر روز
-
- بیخوابی یا پرخوابی تقریباً هر روز
-
- تحریک یا کندی روانی – حرکتی تقریباً هر روز (قابل مشاهده برای دیگران، فقط مربوط به احساس ذهنی کندی یا بی قراری نمیشود)
-
- خستگی یا فقدان انرژی تقریباً هر روز
-
- احساس بیارزشی یا گناه بیجا (که ممکن است هذیانی باشد) تقریباً هر روز (فقط شامل خودملامتگری و احساس گناه در مورد بیمار بودن نمیگردد)
-
- کاهش توانایی تمرکز یا تفکر، یا بلاتصمیمی، تقریباً هر روز (به شرح ذهنی بیمار یا مشاهده دیگران)
- افکار تکرار شونده مرگ (نه به صورت ترس از مرگ)
افکار انتحاری تکراری بدون نقشه خاص، یا اقدام به خودکشی یا طرح خاص برای خودکشی
ب- علائم شامل ملاکهای دوره مختلط نمیگردند.
ج- علائم ناراحتی قابل ملاحظه بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر زمینههای مهم به وجود میآورد.
د- علائم ناشی از تأثیر فیزیولوژیک مستقیم یک ماده (داروی نسخه شده یا مورد سوء مصرف) یا یک اختلال طبی عمومی نمیباشد.
ه- داغدیدگی توضیح بهتری برای علائم ارائه نمیکند، یعنی پس از فقدان فردی محبوب، علائم بیش از دو ماه دوام مییابد و یا با تخریب عملکردی بارز، اشتغال ذهنی بیمارگون با بیارزشی، تفکر انتحاری، علائم پسیکوتیک، یا کندی روانی-حرکتی همراه باشد.
“
“
بنابرین جنین در صورتی مستحق نفقه است که ندار باشد و اگر دارا باشد می تواند نفقه او را از مال خودش پرداخت کرد. ماده ۱۲۰۴ قانون مدنی مقرر میدارد: «نفقه اقارب عبارت از مسکن و البسه و غذا و اثاث البیت به قدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجۀ استطاعت منفق.» طبق ماده «۱۱۶۵» ق. م: «طفل متولد از نزدیکى بشبهه فقط ملحق بطرفى می شود که در اشتباه بوده و در صورتى که هر دو در اشتباه بودهاند ملحق بهر دو خواهد بود».بنظر میرسد در صورتى که طفل از طرف پدر متولد از زنا و از طرف مادر متولد از شبهه باشد، پدر از باب تسبیب ملزم بپرداخت هزینه وضع حمل و ایام نقاهت زن در اثر آن، و همچنین نفقۀ طفل خوا هد بود. مثلًا هرگاه مردى از زنى که شوهرش مرده خواستگارى بنماید و زن اظهار دارد که در عده است، مرد که از حکم عده آگاه بوده میگوید، عده قانونى سه ماه است و تمام شده و از عده خارج شدهاى، زن بگفتۀ او اعتماد میکند و با او ازدواج کرده نزدیکى می کند و فرزندى از آن ها متولد می شود هزینۀ وضع حمل و همچنین نفقۀ طفل بعهدۀ پدر است.[۷۵]
البته باید توجه داشت آنچه به عنوان اجزای نفقه در قانون شمرده شده است، نمونه ای از مهمترین نیازمندیهای زندگی است و جنبۀ انحصاری ندارد. پس هزینه بهداشت و درمان و رفت و آمد و سوخت را باید بر آن افزود.[۷۶] حال پس از مشخص شدن موضوع نفقه جنین به بررسی آن در صور مختلف انحلال نکاح میپردازیم.
الف : نفقه جنین در فسخ نکاح و طلاق بائن
طبق ماده ۱۱۰۹ قانون مدنی اگر عده از جهت فسخ نکاح یا طلاق بائن باشد، زن حق نفقه ندارد؛ مگر در صورت حمل از شوهر خود، که در این صورت تا زمان وضع حمل حق نفقه خواهد داشت.
با در نظر گرفتن این که شوهر در طلاق بائن حق رجوع ندارد؛ از جهت تعلق گرفتن نفقه در صورت وجود حمل برای زن دو نظر وجود دارد:
-
- نفقه متعلق به مادر است.
- نفقه متعلق به حمل است.
هر یک از این موارد آثار متفاوتی دارد. اگر نفقه را متعلق به مادر بدانیم، به استناد ماده ۱۲۰۶ قانون مدنی زن می تواند برای نفقه زمان گذشته خود نیز طرح دعوی کند. در صورتی که اگر نفقه را متعلق به حمل بدانیم، نفقه دوران گذشته را نمی توان از پدر گرفت.[۷۷] طبق این نظر اگر حمل دارایی داشته باشد، بدواً از دارایی خود او نفقهاش پرداخت می شود. در غیر این صورت آن را پدر، و در صورت عدم استطاعت پدر، جد پدری می پردازد. برخی از استادان معتقدند که قانون مدنی از نظر اول پیروی کردهاست و طبق نظر آن ها «نفقهای که شوهر در زمان حمل به زن میدهد، برای تأمین گذران زن و جبران زحمتی است که متحمل می شود و نباید آن را به دستمزد یا انفاق به کودک تعبیر کرد. به همین دلیل بر نفقه اقارب مقدم است و الزام به آن مشروط به توانایی مالی پدر و نداری جنین نیست.[۷۸]»
برخی از استادان نیز نفقه را متعلق به جنین میدانند، نه مادر. آن ها میگویند وقتی که ماده ۱۱۰۹ قانون مدنی اشاره دارد به این که نفقه را به حامل بدهید. معنی آن این است که به خاطر و به دلیل حمل نفقه را به حامل بدهید، پس در نتیجه نفقه متعلق به حمل است.[۷۹]ولی با توجه به فصل هشتم قانون مدنی که عنوان فصل حقوق و تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر میباشد، مواد ۱۱۰۲ قانون مدنی الی ۱۱۰۹ و ۱۱۱۷ الی ۱۱۲۰ که همگی مشعر بر تکلیف شوهر به دادن نفقه زن میباشد و همچنین مفاد ماده ۱۱۰۹ قانون مدنی که اذعان داشته اگر عده از جهت فسخ نکاح یا طلاق بائن باشد، زن حق نفقه ندارد، مگر در صورت حمل از شوهر خود، که در این صورت تا زمان وضع حمل حق نفقه خواهد داشت.میتوان استنباط کرد منظور قانونگذار در این ماده حق نفقه برای زن میباشد. در صورتی که نکاح فسخ شده باشد، یا طلاق بائن باشد، اگر کشف شود زن حملی دارد نفقه به او تعلق میگیرد؛ اما این نفقه به لحاظ زحماتی است که زن برای آن جنین متحمل میگردد.
آنچه مسلم است جنین بالو اسطه یا غیرمستقیم از حق نفقه خود برخوردار می شود و خوراک و دارو و پوشاک حمل(مانند لباس مخصوص طبی برای مادر) از طریق استفاده مادر برای وی تأمین می شود و اگر برای نگهداری و مراقبت از جنین وسایل و ملزوماتی لازم باشد، پدر و جد پدری تکلیف به دادن هزینه های آن دارند.
ب: نفقه جنین در صورت فوت پدر
طبق ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی در عده وفات زن حق نفقه ندارد؛ چون در این ماده به صورت مطلق گفته شده که زن در عده وفات حق نفقه ندارد؛ برخی از حقوق دانان استنباط کرده اند که زن حامل نیز در عده وفات حق نفقه ندارد و اطلاق ماده ۱۱۱۰ که به هیچ قیدی برنخورده است، شامل زن حامل نیز می شود.[۸۰] اما آنچه از ظاهر ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی مشهود است این است که در صورت فوت شوهر، زن از نفقه محروم میگردد؛ به علت اینکه یکی از موارد انحلال نکاح فوت هر یک از زوجین میباشد و پس از انحلال نکاح دیگر رابطهای بین زن و مرد باقی نمیماند؛ تا به سبب آن زن را مستحق نفقه دانست؛ ولی جنین را نمی توان به این سبب از حق نفقه محروم کرد. چرا که رابطه پدر و فرزندی با مرگ از بین نمیرود و همچنان نفقه جنین بر عهده پدر میماند که باید از ترکه پرداخته شود. همچنین میتوان گفت ماده ۱۱۱۰ تکلیف زن حامل را که در عده وفات میباشد، مشخص نکرده و عدالت و انصاف ایجاب می کند که گفته شود همان طور که زن حامل در طلاق بائن و فسخ نکاح مستحق نفقه میباشد، زن حامل در عده وفات نیز باید مستحق دریافت نفقه باشد.
ج : نفقه جنین در بذل مدت نکاح منقطع
طبق ماده ۱۱۱۳ ق.م در عقد انقطاع زن حق نفقه ندارد؛ مگر این که شرط شده یا آن که عقد مبنی بر آن جاری شده باشد؛ چون بر اساس اجماع فقهاء و قانون مدنی زن در نکاح منقطع مستحق نفقه نمی باشد. ممکن است تصور شود که حمل ناشی از نکاح موقت هم استحقاق نفقه را ندارد.
برخی از فقها بر همین اساس گفتهاند که در مدت ازدواج موقت نیز در صورت انعقاد یا بذل مدت آن، زن نفقه و مسکن بر شوهر خود ندارد، هر چند باردار باشد.[۸۱]»
آیا بر اساس فتوای اخیرالذکر و ماده ۱۱۱۳ ق.م میتوان قاطعاً گفت که حمل نیز فاقد حق نفقه است؟ و یا فقط مسأله عدم استحقاق زن در نکاح منقطع به نفقه میباشد.
طبق ماده ۱۱۹۹ ق.م تکلیف پدر نسبت به نفقه اولاد مشخص شده است و میتوان گفت اولاد شامل حمل نیز میگردد. بنابرین گرچه در عقد منقطع زن مستحق نفقه نمی باشد، ولیکن عدم استحقاق او مانع از عدم تعلق نفقه به جنین یا اولاد نمیگردد.
ماده ۱۱۹۹ ق.م «نفقه اولاد بر عهده پدر است؛ پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به انفاق به عهده اجداد پدری است با رعایت الاقرب فالاقرب، و در صورت نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم قدرت آن ها، نفقه بر عهده مادر است.
هرگاه مادر هم زنده و یا قادر به انفاق نباشد، با رعایت الاقرب فالاقرب، به عهده اجداد و جدات مادری و جدات پدری واجب النفقه است؛ و اگر چند نفر از اجداد و جدات مذبور از حیث درجه اقربیت مساوی باشند، نفقه را باید به حصۀ مساوی تأدیه کنند.» بنابرین باید گفت فرقی بین حمل به وجود آمده از نکاح دائم و منقطع نمی باشد و به هر حال نفقه او بر طبق ماده ۱۱۹۹ ق.م بایستی پرداخته شود.
مبحث دوم: حقوق غیرمالی جنین
“
“
بنابرین از نظر دورکیم :
۱- کجروی پدیده ای اجتماعی است که جوامع مختلف همواره شاهد آن بوده اند .
۲- کجروی پدیده ای نسبی است چرا که در همنواترین شخصیت ها می توان اندکی کجروی و در کجروترین شخصیتها نیز می توان اندکی همنوایی را تشخیص داد .
۳- کارکرد و پیامدهای آن تنها منفی نیست بلکه توأماً دارای کارکردهای مثبت و منفی است .
۴- همواره رفتاری عامدانه و دارای جنبه دیگر آزاری نیست . بلکه ممکن است یکی از موارد زیر باشد :
الف ) گاه میتواند ناشی از همنوایی با جمع و افراط در هضم کردن اهداف و ارزش ها باشد .
ب ) در مواردی محصول جامعه پذیری طبیعی است .
ج ) بیمار بودن مرتکبان آن و نداشتن تعادل زیستی و روانی .
د ) اضطرار شرایط محیطی .
دورکیم خصایص منفی انواع جرم و کجروی را اینگونه می شمارد :
۱- تعارض یا اصول اخلاقی و ضرورتهای سیاست اجتماعی .
۲- زیانباری و در پی داشتن خطرات تهدید کننده .
۳- جریحه دار ساختن احساسات و عواطف عمومی .
۴- ایجاد حساسیت ، انزجار آفرینی و. … ( Krohn , 1978 ) .
به عبارت دیگر به نظر دورکیم هر جامعه ای بر اساس مجموعه ای از ارزشهای مشترک و هنجارهای مسلط سازماندهی شده است . رفتارهایی که از چارچوب این ارزشها و هنجارها منحرف می شود به عنوان رفتار انحرافی شناخته شده و نیاز به یک نظام کنترل اجتماعی است که رفتارهای انحرافی را به رفتار عادی برگرداند . بنابرین ، رفتار انحرافی یک عمل بدکارکرد است . با این حال وی اذعان میدارد که رفتار انحرافی میتواند دارای کارکرد مثبت و مناسب برای جامعه باشد و میزان معینی از جرم و جنایت و بزهکاری برای جامعه دارای کارکرد مثبت و مناسب است و میتواند به سلامت جامعه کمک کند . زیرا :
اولاً : جرم و جنایت میتواند هنجارهای اجتماعی را تعریف کند و مرزهای بین رفتار قابل قبول هنجاری و رفتار مغایر با هنجارهای اجتماعی را تعیین کند .
ثانیاًً : گاهی اوقات رفتار انحرافی از هنجارهای اجتماعی محافظت میکنند و موجب تقویت ارزشهای اخلاقی و رفتارهای همنوا میشوند .
ثالثاً : جرم و جنایت باعث تعدیل هنجارها می شود .
رابعاً : جرم و جنایت میتواند فشارها و تنش هایی را که به دنبال رعایت قوانین و مقررات بر فرد اعمال می شود را به عنوان ارزش مثبت توجیه کند تا این افراد فشارها و تنش ها را با رضایت کامل بپذیرد .
در عین حال دورکیم تأکید میکند که با وجود این ویژگیها از یک سو به دلیل فوایدی که این پدیده برای جوامع بشری در پی دارد و از سوی دیگر با توجه به ناگزیر بودن جامعه از تحمل جرم و کجروی باید آن را به عنوان دردی نگریست که وقوع آن در درون این جوامع ضروری است .
به تعبیر ساده تر دورکیم واقعه بهنجار و نابهنجار را با تأکید بر دو ویژگی قابل تشخیص میداند : « در یک دسته آنهایی که آنچه باید باشند هستند ، دسته دیگر آنهایی که باید جز آنچه باشند هستند » ( دورکیم ، ۱۳۷۳ : ۷۸ ).
بنابرین دورکیم معتقد است که پدیده ای که در همه جوامع به چشم میخورد باید از ویژگیهای جامعه و نشانه ای از اعمال ساختی آن به حساب آورد و نباید آن را پدیده ای غیر طبیعی ، نابهنجار و یا بیماری محسوب کرد و باید آن را عاملی از عوامل سلامت عمومی و جزء لاینفک هر جامعه سالم قلمداد کرد . نکات مورد اشاره وی در این زمینه را می توان به شرح زیر بر شمرد با کمی استدلال بر ابعاد کمی ، نفس وقوع موارد کجروی را در جامعه مورد توجه قرار میدهد :
۱- جرم و کجروی « بهنجار » است . زیرا تصور وجود جامعه ای عاری از آن محال است .
۲- هر نوع جامعه ای برای خود یک میزان طبیعی جرایم دارد و کم و زیاد شدن آن نشانه بیماری جامعه است .
در عین حال به ویژگیهای کیفی این پدیده ها نیز توجه میکند و این ویژگیها را دلیلی بر مدعای خویش میداند زیرا :
۱- مفهوم همنوایی این کجروی را با تکیه بر دو محور احساسات جمعی و همبستگی اجتماعی تعریف میکند و کجروی را بر اساس انزجار یا احساسات برانگیخته شده از نقض آن دو قابل تشخیص میداند و یاد آور می شود که ریشه این دو مفهوم ( احساسات جمعی و همبستگی اجتماعی ) را در هنجارهای اجتماعی باید جویا شد .
۲- کجروی نشانه ای از اعمال ساخت جامعه است و به سبب ضرورت از ساختار آن سرچشمه میگیرد .
۳- کجروی در هر حال برای جامعه مفید است و دلیلی ندارد که آن را غیر طبیعی بنامیم .
۴- ریشه کن کردن این پدیده در جامعه ممکن است به قیمت از دست رفتن بسیاری از ارزشهای پسندیده تمام شود .
از نظر دورکیم کجروی دارای چند نوع است :
۱- کجروی زیستی روانی[۱۱]: غلبه خواستهای فردی بر اثر ویژگیهای نابهنجار فردی ، در صورتی که جامعه کامل و بی عیب و نقص میباشد .
۲- کجروی انقلابی[۱۲]: رفتارهایی که شکننده هنجارهای موجود میباشند اما به هدف متحول ساختن جامعه بیمار و توسط افراد برخوردار از تواناییها و برجستگیهای متعالی صورت میدهند .
۳- کجروی چوله[۱۳]: که به نظر دورکیم بر اثر توسعه خواهشهای خودخواهانه فرد شکل میگیرد اما در یک جامعه بیمار و در وضعیت زائل شدن حاکمیت اقتدار جمع بر رفتارهای اعضاء . در چنین شرایطی افراد کوشش خواهند کرد تا خواسته های خود را به شکلی که با نظم اجتماعی در تناقض است و با تواناییهای آن ها مطابقت ندارد و به دست آورند ( سلیمی و داوری ، ۱۳۸۶ : ۱۵۲ ) .
دورکیم معتقد است که برای تبیین و توصیف پدیدههای اجتماعی به دو عنصر اساسی توجه نمود : علل پدیدههای اجتماعی و کارکرد پدیدههای اجتماعی .
“
“
جدول۴-۲): توصیف وضعیت جمعیت شناختی نمونه از نظر مدرک تحصیلی
مدرک تحصیلی آزمودنها فراوانی درصد درصد تجمعی سایر ۱ ۱٫۱ ۱٫۱ فوق دیپلم ۱۳ ۱۳٫۷ ۱۴٫۷ فوق لیسانس ۲۸ ۲۹٫۵ ۴۴٫۲ لیسانس ۵۳ ۵۵٫۸ ۱۰۰٫۰ کل ۹۵ ۱۰۰٫۰
جدول فوق به بررسی ویژگی فردی آزمودنیها از نظر مدرک تحصیلی می پردازد با توجه به جدول بیشترین درصد آزمودنیها دارای مدرک لیسانس(۸/۵۵) و کمترین درصد در گروه سایر هستند. این وضعیت در نمودار زیر بهتر نمایان است.
نمودار ۴-۲ ):توصیف وضعیت جمعیت شناختی نمونه از نظر مدرک تحصیلی
-
- – Cambel. S. ↑
-
- – Spector, A. ↑
-
- – Descy,E. ↑
-
- – Vaillanta,G.T. ↑
-
- – Puchalaski,C.M. ↑
-
- – Sarasune,D. ↑
-
- – Hongtuchen,C. ↑
-
- – Rassel,K. ↑
-
- – Diener,E. ↑
-
- – Freuden berger. ↑
-
- – Maslach,C. ↑
-
- – Li,A. Early,s.f. ↑
-
- – Ryff,C.D. ↑
-
- – Maslach,C. ↑
-
- – Zoher,D. & Marshal,I. ↑
-
- – Oconner,D.B. ↑
-
- ۱- Marx & Bakh,F. ↑
-
- – Freued,S. ↑
-
- – Hamiltone,M. ↑
-
- – Durkheim,E. ↑
-
- – Emmons,R. ↑
-
- ۱ -Frankel.V.E. ↑
-
- – Richard,P.S. & Bergin,A.E. ↑
-
- – Fallot,R.D. ↑
-
- – Hodge,D.R. ↑
-
- – William james ↑
-
- – Yong,A. ↑
-
- – Pargament,K.L. ↑
-
- – Philip penyl, ↑
-
- – Hyrous,D. ↑
-
- – Froom,A. ↑
-
- – Gilman,R. & Huebner,E.S. ↑
-
- – Diener,E. ↑
-
- – Ryff,C.D & Singer,B.H. ↑
-
- – Erikson,E. ↑
-
- – NewGarten,C. ↑
-
- – Allport,G.W. ↑
-
- – Denor,W.H. ↑
-
- – Whith born ↑
-
- – Diner,E. & Oshi,S. & Lucas,R.E. ↑
-
- – Heady,R. & wearing,k. ↑
-
- – Wissing & Van Eden model ↑
-
- – micalus,G. ↑
-
- – Telic theories ↑
-
- – Diner,E. ↑
-
- – self acceptance ↑
-
- – purpose life ↑
-
- – personal growth ↑
-
- – environmental mastery ↑
-
- – Autonomy ↑
-
- -positive relationship with other ↑
-
- – Li, A. Early, S.F. ↑
-
- -Sarrason,h. ↑
-
- -Buraly patter,v. ↑
-
- – Williams & Sternthal ↑
-
- – Freud,S. ↑
-
- – Ellis,A. ↑
-
- – James,W. ↑
-
- – Yong ↑
-
- – Allport,G.W. ↑
-
- – Maslow ↑
-
- – Adler ↑
-
- – Fromm ↑
-
- -cummings,J.۲-Miller,A ↑
-
- – Thoresen,C.E. ↑
-
- – Koing,G. & Larson,B.D. ↑
-
- – Mc Cauly,C.S ↑
-
- – Simpson,D.B. ↑
-
- – Newman,J.L. ↑
-
- – Fuqua,D.R. ↑
-
- – Emmons,R. ↑
-
- – Pargament,K.L. ↑
-
- – Mahounii,S. ↑
-
- – Cecero,J.J. ↑
-
- – Bedrosian,D.R. ↑
-
- – Fuentes , A. ↑
-
- – Bornstein,R.F. ↑
-
- – Dezutter,J. ↑
-
- -finaly ,J.R. ↑
-
- -Santen,A. ↑
-
- -Alparsalen,O. ↑
-
- – Larson,D. ↑
-
- – Halord,G. & Koing,G. ↑
-
- – Rew , L . & Wong ,Y.j ↑
-
- – Stewart ,C ↑
-
- – Gillum , R.F ↑
-
- – Sinha ,J.W.& Cnaan, R.M & Gelles ,R.G ↑
-
- – Krucoff,M.W. ↑
-
- – Koin,.G. ↑
-
- – Thorsan,C.E. ↑
-
- – Harriss,A. ↑
-
- – Oman,D. ↑
-
- – Daviis,V. ↑
-
- – Brown,P. & Tiemey,B. ↑
-
- – Thune – Boyle,I.C. ↑
-
- – Addington – Hall,J. ↑
-
- – Trevino,M.K. & Pargament,K.L. ↑
-
- – Hasanovic,M. pajevic ,L. ↑
-
- – Ryff ,C.D. & Keyes,C. ↑
-
- – Brown,P. & Tiemey,B. ↑
-
- – Trevino,M.K. ↑
-
- – Bierman,C. & Alex,D. ↑
-
- – Hunler,O.S. ↑
-
- – Ellis,A. ↑
-
- – Pargament,K.L. ↑
-
- – Allport,G.W. ↑
-
- – Frankel,V.E. ↑
-
- – Yang,K.P & Mao,X.Y. ↑
-
- – Estanli hall ↑
-
- – Eric froom ↑
-
- – Koeng Karol,L.G. ↑
-
- – Roberts,K.A. ↑
-
- – Reliability ↑
-
- – Maslach,C. ↑
-
- – Maslach,C. & Jakson,D. ↑
-
- – Ryff,C.D. ↑
“
“
یوگی، لاک و دورهیم۱۹۹۷[۴۶]) مفهوم خودکارآمدی عمومی را به عنوان اعتماد افراد به تواناییهای خودشان در فراخواندن انگیزش، منابع شناختی و اعمال لازم برای حفظ کنترل روی وقایع زندگی معرفی نمودند(به نقل از لیندلی وبورگن[۴۷]، ۲۰۰۲).
شوارزر و همکاران(۲۰۰۵) خودکارآمدی عمومی به معنی باور به صلاحیت مشخصی برای اینکه از پس کارهای تازه برآید و از عهده طیف گسترده ای از موقعیت های چالش برانگیز یا پافشاری برآید را از خودکارآمدی خاص[۴۸] (مقید بودن به انجام کار خاص) متفاوت می دانند. آن ها ثابت کردند که چگونه خودکارآمدی عمومی به عزت نفس و عملکرد تحصیلی و نیز ساختارهای دیگر مربوط است و اینکه چگونه این ارتباط تمام فرهنگ ها و نمونه ها محکم حفظ میشوند (کارسیاودکاسو[۴۹]،۲۰۰۶، به نقل از میرزایی،۱۳۸۶).
تفاوت خودکارآمدی با سایر انواع باورهای خود
سازههای خود پنداره ، عزت نفس ، انتظار عملکرد و مکان کنترل اغلب با سازه خوکارآمدی اشتباه میشوند و اگر چه این واژه ها غالبا” توسط مردم عامی به جای یکدیگر به کار میروند اما سازههای متمایزی را ارائه می نمایند .
خودپنداره
اگر چه تمایز مفهومی بین باورها ی خودکارآمدی و خودپنداره در نگاه اول ممکن است حداقل به نظر آید . اما این دو پدیدههای مختلفی را ارائه می نمایند . ( بندورا ، ۱۹۸۶ ) خودپنداره اشاره به یکپارچگی خود ارزیابی عمومی نیست به واکنش ها و باورهای خود گوناگون نظیر احساسات خود ارزشی و باورهای عمومی کفایت دارد . برعکس باورهای خودکارآمدی که قضاوت های بافت ویژه از قابلیت های فردی است که روند را برای رسیدن به هدف تعیین شده سازماندهی و اجرا میکند .
خودکارآمدی به طور اختصاصی تر روی تکالیف و فعالیت هایی که فرد احساس قابلیت در انجام آن دارد تمرکز میکند تا ارزیابی کلی تر از اینکه در برخی کارها چقدر خوب هستند ، آن طور که در ارزیابی از خود پنداره دیده می شود . باید توجه شود مقیاس های خودپنداره ممکن است شامل گزینه های خودکارآمدی نیز باشد و نیز گزینه های مربوط به عزت نفس و ادراک های کلی کفایت را در بر گیرد . ( زیمرمن ، ۲۰۰۵ )
عزت نفس
عزت نفس به عنوان نوعی از باورشامل قضاوت در مورد ارزش خود تعریف شده است . واکنش عاطفی که نشان میدهد که یک شخص چه احساسی در مورد خودش دارد . این کاملا” متمایز از خود کارآمدی تصوری است که شامل قضاوت شناختی از قابلیت های فردی است ( پنتریج و شانک[۵۰] ، ۲۰۰۲ )
ادراک عزت نفس ممکن است از ادراک خود کلی فرد ( مثلا” خودپنداره ) و یا منابع گوناگون دیگر مانند داشتن ویژگی هایی که ممکن است جامعه برای آن ارزش قائل شود ایجاد شود ( بندورا ،۱۹۹۷ )
بنابرین فرد ممکن است احساس ارزش کند . اگر فکر کند « من فرد خوبی هستم » در صورتی که خود را در برخی حوزه ها با کفایت تصور کند دارای خصیصه هایی مهم اجتماعی مانند نوع دوستی و همدلی شود اگر چه عزت نفس مثبت برای کارکرد انطباقی ، مطلوب و حتی لازم است . مسئله اصلی این است که آیا عزت نفس با ادراک خود کارآمدی مرتبط است و آیا یک پیشبینی ممتاز از خودکارآمدی برای عملکرد تحصیلی است .
اثرات تطبیقی خود کارآمدی و عزت نفس بررسی شده است که اعتبار خودکارآمدی و عزت نفس را برای پیشبینی اهداف شخصی و عملکرد دانشجویان کالج مطالعه کردند . خود کارآمدی یک پیش بین شاخص در مقایسه با عزت نفس برای پیشرفت تحصیلی است ( زیمرمن ، ۲۰۰۵ ) .
انتظارات عملکرد
گرچه گفته شده است که انتظارات عملکرد برای فهمیدن رفتار ، شاخص و مهم است ( بندورا ، ۱۹۹۷ ). تحقیقات نشان داده که باورهای خودکارآمدی برای رفتار معمولا” پیشبینی بهتری نسبت به انتظار عملکرد است ( شانک ومیلر[۵۱] ، ۲۰۰۲ )
خودکارآمدی به عنوان قابلیت تصوری دانش آموزان در انجام تکالیف خواندن و نوشتن ارزیابی شد . در حالی که انتظار عملکرد درجه بندی دانش آموزان از مهارت های خواندن و نوشتن در رسیدن به پیامدهای مختلف در شغل ، تلاش اجتماعی ، زندگی خانوادگی و آموزش بود . گرچه خودکارآمدی و انتظار عملکرد برای متغیر پیشرفت خواندن ۳۲% محاسبه شد ولی خودکارآمدی برای بیشتر این متغیرها ۲۸% بود . ( زیمرمن [۵۲]۱۹۹۵ )
کنترل تصوری
سازه کنترل تصوری [۵۳] که ازتحقیقات اولیه بر روی مکان کنترل راتر به وجودآمد . به انتظارات کلی مربوط می شود که در آن نتایج عملکرد با رفتار خود فرد یا حوادث بیرونی کنترل می شود .
این دیدگاه دوگانه کنترل پیشنهاد میدهد که مکان کنترل درونی رفتارهای خود جهت یافته را ارتقاء میدهد . در حالی که مکان کنترل بیرونی از تواناییهای عاملی فرد جلوگیری میکند .
ادراک از کنترل و خودکارآمدی تصوری هر دو در اینکه فرد چطور به شیوه ای عاملی در محیط خود عمل میکند مشابه است .
افراد خودکارآمد و افراد با مکان درونی نسبت به افراد با خودکارآمدی پایین یا کسانی که مکان کنترلشان بیرونی است رفتار خود جهت یافته بیشتر را نشان میدهند .
اگر چه مانند تمایز بین انتظارات عملکرد خودکارآمدی ، کنترل تصویری در مورد اینکه فرد احساس اطمینان درباره ی انجام تکالیف خاصی دریافت ویژه ای دارد به حساب نمی آید .
به علاوه بندورا ( ۱۹۹۷ ، ۱۹۸۶ ) ارزش ادراک های زمینه زدایی شده از کنترل را زیر سوال برد . در حمایت از این نتیجه گیری ، اسمیت [۵۴])۱۹۸۹ ) دریافت که مکان کنترل پیشرفت در عملکرد تحصیلی را پیشبینی نمی کند و اضطراب ، دانش آموزان مضطرب را که تحت آموزش مهارت های مقابله ای نبوده اند ،کاهش نمی دهد .
در صورتی که خــودکارآمدی چنین پیشرفت هایی را پیشبینی میکند . در واقع قضاوت های خودکارآمدی از سازههای انتظاری متفاوت هستند . زیرا آن ها تکلیف و بافت ویژه هستند و به طور اختصاصی بر ادراک قابلیت فرد متمرکز ( زیمرمن ، ۲۰۰۵ )
ابعاد خودکارآمدی ادراک شده
مطابق گفته های بندورا (۱۹۹۷)باورهای خودکارآمدی دارای سه بعد[۵۵] می باشندواز نظر سطح ،عمومیت ونیرومندی باهم تفاوت دارندوثابت شده است که این ابعاد نقش مهمی در اندازه گیری خودکارآمدی دارند.
۱- سطح
اولین بعد باورهای خودکارآمدی سطح[۵۶] میباشد .کارآمدی یک فرد ممکن است در یک قلمرو در حد کارهای ساده،متوسط یاشامل سطوح سخت گردد.اگر هیچ مانعی وجود نداشته باشد ،انجام آن کار ساده بوده ،وهرکس ممکن است احساس خودکارآمدی بالا در مورد انجام آن داشته باشد.(بندورا ،۱۹۷۷)
در واقع سطح به دشواری مشکلاتی که شخص آمادگی مقابله با آن را دارد اشاره میکند.به طور مثال برخی از افراد این نکته را قبول دارند که باید چیزهای جدید را امتحان کرد اما هرگز این کار را انجام نمی دهند.برخی دیگر ممکن است در ارتباط با کودکان خود پرجرات باشند ،اما در برخورد با افراد بزرگتر اینگونه نیستند،یا ممکن است مرد یا زنی هنگام صحبت کردن در یک گروه کوچک به خود اطمینان داشته باشد ،اما موقع سخنرانی در یک مجمع چنین اطمینانی نداشته باشد .(محمدخانی ،۱۳۸۱)
۲- عمومیت
“
|
|