کاربردهای روان نمایشگری
امروزه روان نمایشگری جزء مداخلاتی محسوب میشود که در ابعاد مختلف، از گستره ی کاربردی قابل توجهی برخوردار است. به لحاظ نوع موضوعات مورد مداخله، روان نمایشگری از یکسو قابلیت کاربرد بر موضوعات سلامت روان و کار با افراد فاقد اختلالات جدی روانشناختی را دارد و از سوی دیگر قابلیت مداخله بر بعضی از اختلالات روانی در میان جمعیت افراد دارای برچسب های تشخیصی روانپزشکی را نیز دارد. به لحاظ نوع مداخله، روان نمایشگری بیشتر به عنوان یک رویکرد مبتنی بر مشاوره و روان درمانی گروهی، کاربرد دارد ولی از همان سال های ابتدایی شکل گیری این رویکرد، شکل انفرادی آن هم مفهوم سازی شد و تا به امروز نیز مورد استفاده قرار میگیرد. براساس طول مدت درمان نیز، روان نمایشگری هم قابلیت اجرا به صورت یک درمان کوتاه مدت و حتی مداخله در بحران را دارد و هم قابلیت اجرای بلندمدت را دارا میباشد (لوسادا[۱]، ۱۹۹۸).
۲-۵-۸ انواع شکل های اجرای جلسات روان نمایشگری
رایج ترین و پرکاربردترین شکل اجرای روان نمایشگری به صورت اجرای تمام خودجوش[۲] جلسات است. منظور از اجرای تمام خودجوش، این است که موضوعات جلسات و ساختار آن، به هیچ وجه، از پیش تعیین شده نباشد. البته روان نمایشگری صرفاً به این شکل اجرا محدود نمیشود. مورنو علی رغم اینکه بر شکل اجرای تمام خودجوش، تأکید داشت، شکل اجرای برنامه ریزی شده[۳] را نیز به عنوان یکی از اَشکال اصلی اجرای روان نمایشگری معرفی نمود که طی آن، رهبر گروه در انتخاب موضوع جلسات و روند اجرای آن، نقش فعال تری دارد و میتواند بدون مشورت با گروه، موضوعات و طرح خاصی را به طور اولیه برای هرجلسه، در نظر بگیرد. البته باید توجه داشت که این موضوع به این معنی نیست که یک طرح از پیش تعیین شده باید دقیقاً در یک جلسه اجرا شود، زیرا این حالت، مانع شکل گیری خودجوشی و خلاقیت گروه میشود. در واقع در شکل اجرای برنامه ریزی شده، کارگردان از پیش، موضوع اصلی جلسه و روندکلی که باید در جلسه اجرا شود را مدنظر دارد منتها جزئیات پرداختن به این موضوع، در خود جلسه و متناسب با موقعیت های مطرح شده، به صورت خودجوش توسط کارگردان تعیین میگردد (کارپ، ۱۹۹۴).
۲-۵-۹ تکنیک های روان نمایشگری
التقاط گرایی یکی از ویژگی های اصلی رویکرد روان نمایشگری محسوب میشود، به طوریکه هم تکنیکهای بسیاری از رویکردهای مشاوره و روان درمانی، قابل تلقیق در روند روان نمایشگری است و هم بسیاری از تکنیک های روان نمایشگری، قابلیت به کار گیری در رویکردهای مشاوره و روان درمانی دیگر را دارد. از اینرو نمیتوان شمار خاص و محدودی از تکنیک ها را به عنوان تکنیک های روان نمایشگری در نظر گرفت (کارپ، ۱۹۹۸). بنابراین در ادامه سعی میشود از میان تکنیک های مختلف روان نمایشگری، به چندمورد از شناخته شده ترین و پرکاربردترین آن ها اشاره شود (لوتون؛ ترجمه ی یزدخوستی و همکاران، ۱۳۸۸). لازم به ذکر است که تمام تکنیک های روان نمایشگری خاص دو مرحله ی گرم کردن و اجرا بوده و برای مرحله ی مشارکت، تکنیک خاصی تعریف نشده است (کاسن، ۲۰۰۴).
۲-۵-۹-۱ تکنیک های مرحله ی گرم کردن
بعضی از رایجترین تکنیک های قابل اجرا در مرحله ی گرم کردن عبارتند از (لوتون، ترجمه ی یزدخواستی و همکاران، ۱۳۸۸):
پرتاب توپ: این تکنیک به این صورت است که کارگردان یک توپ فرضی یا واقعی در دست دارد. قانون کار این است که هرکسی که توپ در دست او باشد باید صحبت کند و پس از اینکه صحبت خود را بیان کرد، توپ را به فردی دیگری پاس میدهد. فقط کسی که توپ را دراختیار دارد میتواند صحبت کند. این تکنیک موارد کاربرد بسیار متنوعی دارد که یکی از رایجترین آن ها شروع اولین جلسه ی روان نمایشگری به منظور معرفی اعضا به یکدیگر است.
سؤالات: طبق این تکنیک، هریک از اعضا میبایست به دیگرحضار نگاه کند و کسی را که نمیشناسد یا کمتر از دیگران میشناسد، انتخاب کرده و سؤالی از او بپرسد. در ابتدا کیفیت این سؤال چندان اهمیتی ندارد ولی درادامه کارگران تأکید میکند که اعضا سؤالات عمیقتری را از یکدیگر بپرسند (مثلاً راجع به احساسات).
نوشتن با دست غیر مسلط: این تکنیک، درواقع از مفاهیم رویکرد تحلیل ارتباط متقابل اقتباس شده است. دراین تکنیک، کارگردان کاغذ و مداد یا مداد شمعی دراختیار تک تک اعضا قرار میدهد. سپس از آن ها میخواهد که هر طور و هرجا که راحت هستند، بنشینند و با دست غیر مسلطشان مداد را بردارند.سپس از آن ها میخواهد که اولین باری را که درکودکی شروع کردند به نوشتن، به یاد بیاورند.اعضا باید دقیقاً آن صحنه را با تمام جزئیات، تجسم کنند. سپس کارگردان میخواهد که اعضا درهمان حال که خودشان را درآن فضا تجسم کرده اند اسم خود را بنویسند، بنویسند که چند سال دارند و به طور کلی، یک توصیف آزاد از خود بنویسند. کارگردان به اعضا تأکید میکند که برای آنچه که میخواهند بنویسند، فکر نکنند و سعی کنند بیشتر با دست خود بنویسند تا با ذهن خود. این تکنیک، به آزاد شدن احساسات و حس خودجوشی اعضا بسیار کمک میکند.
مکالمات غیرکلامی: دراین تکنیک، کارگردان اتاق را به دوقسمت تقسیم میکند. نیمیاز افراد دریک قسمت و نیمیاز آنها در قسمت دیگر روبه روی هم میایستند. هر یک از اعضا باید با یکی از اعضای روبه رو ارتباط برقرار کند، منتها نباید در این ارتباط از کلام استفاده شود. آن ها میتوانند فاصله ی خود را با یکدیگر تغییر دهند.
۲-۵-۹-۲ تکنیک های مرحله ی اجرا
چند مورد از رایجترین تکنیک های مرحله ی اجرا عبارتند از (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی و همکاران،۱۳۸۸):
نقش معکوس: یکی از تکنیک های بسیار رایج در مرحله ی اجرا نقش معکوس است. در این تکنیک، شخص اول نقش خود را با یاور عوض میکند. مثلاً اگر یاور نقش مادر فرد را بازی میکند، شخص اول میشود مادر و یاور میشود شخص اول. استفاده از این تکنیک، مزایای بسیاری دارد؛ مهمترین آنها این است که فرد با اجرای نقش افراد مهم در زندگیش میتواند خود را جای آن ها قرار داده و دیدگاه آن ها را بهتر درک کند. علاوه بر این شخص میتواند خود را از دید دیگران ببیند و از این طریق، بینش بهتری نسبت به رفتارها و الگوهای ارتباطی خود پیدا کند.
مضاعف: این تکنیک، یکی از تأثیرگذارترین تکنیک های روان نمایشگری است. دراین تکنیک، اگر شخص اول نشسته است یاور(که دراینجا مضاعف نام دارد) پشت سر او دقیقاً به همان حالت مینشیند و اگر شخص اول ایستاده است، مضاعف نیز پشت سر او به همان حالت، میایستد. حالت قرار گرفتن مضاعف باید به گونه ای باشد که درعین حال که درپشت سر شخص اول قرار دارد، بتواند حالات غیرکلامیاو را تحت نظر داشته باشد. مضاعف در واقع باید به بخشی از گفتار درونی شخص اول تبدیل شود. کارگردان یا یاوری که میخواهد نقش مضاعف را بازی کند باید از حالات و تمایلات شخصی خود فارغ شود و این نکته را در نظر بگیرد که او حالا بخشی از شخص اول است. وظیفه ی مضاعف این نیست که شخص اول را رهبری کند بلکه وظیفه ی او این است که به عنوان بخشی از خودگویی ذهنی شخص اول، وارد شود و به او کمک کند که دید واضح تری نسبت به هیجانات و احساسات واقعی خود پیدا کند.
صندلی خالی: این تکنیک توسط مورنو ابداع شد و بوسیله فریتز پرلز، گسترش یافت. تکنیک صندلی خالی، بسیار شبیه است به تکنیک نقش معکوس و حتی میتواند به عنوان مقدمه ی آن به کار برده شود. دراین تکنیک شخص اول روی یک صندلی موسوم به صندلی داغ مینشیند. صندلی داغ، یک صندلی موجود در صحنه است که درمقابل یک صندلی خالی قرار دارد. فرد میتواند بر روی صندلی خالی، افراد نزدیک در زندگی خود، اشیا، نمادها، بخشی از شخصیت خود و یا هرچیز دیگری را تصور کند. سپس شخص اول به گفت و گو با نقش فرضی حاضر در صندلی خالی میپردازد. هرگاه که فرد چیزی را خطاب به مخاطب فرضی گفت، باید جای خود را عوض کند، روی صندلی خالی بنشیند و در نقش آن مفهوم فرضی، خطاب به خودش (که فرضاً روی صندلی داغ نشسته است) پاسخ دهد.
مونودرام: دراین تکنیک از یاور استفاده نمیشود و شخص اول به تنهایی به اجرای چند نقش میپردازد. این نقش ها میتوانند انسان، اشیا، نمادها و یا هرچیز دیگری باشند. دراین تکنیک به دو یا چند صندلی خالی نیاز است که هرکدام مخصوص یکی از نقش هااست. شخص اول، مدام بین صندلی ها جابه جا میشود و به تعامل بین نقش ها میپردازد. از این تکنیک، زمانی استفاده میشود که کارگردان تشخیص دهد شخص اول با این روش، بینش بهتری پیدا خواهد کرد و یا هنگامیکه خود شخص اول، تمایل به اجرای چنین تکنیکی را داشته باشد (بلاتنر،۲۰۰۰).
[۱]. Lousada